سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شعر و متن عاشقانه


روزی که گفتی می روی لبخندی صادقانه زدم و هیچ نگفتم


و هرچه از خوبی های رفتنت گفتی سکوت کردم


و هرچه خنده و شادی کردی پاسخت را با لبخندی چند دادم


و نگفتم رفتنت جز سختی و پشیمانی هیچ ندارد


و نگفتم وقتی رفتی شاید گل ها پژمرده شوند


و...


و هیچگاه نگفتم دلم برایت تنگ خواهد شد..


نگرانت خواهم شد و برایت اشک خواهم ریخت!

 
وقتی گفتی همه چیز برای رفتنت آماده است   


     خوشحالی کردم و نگفتم:      


که ای کاش نمی رفتی...


و سعی نکردم ماندن را به تو هدیه کنم


              می دانستم کوله باری از خاطرات را خواهی برد           


    که هربار یادش یک دریا اشک است...


نمی دانم این تنهایی، اشک ها و خاطرات شیرین تر است یا بودنت


و نمی دانم پشیمان باشم از سکوتم یا نه


هیچ نمی دانم.. تنها می دانم تو دیگر نیستی


و...


و...


و هرگز فریاد نخواهم زد برگرد و ای کاش می توانستم!


و ای کاش می توانستم...


نوشته شده در چهارشنبه 89/1/11ساعت 11:21 صبح توسط محسن آتیش نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس